کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

تصور شما از زندگی روی اسکله آهنی غول پیکر (سکوی نفتی) در وسط دریا چیست؟

هفته نامه مشعل , 21 مهر 1398 ساعت 9:28

تصور شما از زندگی روی اسکله آهنی غول پیکر در وسط دریا چیست؟ اینکه زندگی و کارتان روی سکوهای آهنین خلاصه شود که چاشنی آن نه آبی دریا؛ بلکه از جنس سختی آهن و طلای سیاه باشد.


(هفته نامه مشعل "مهرماه 97" ، مرجان طباطبایی)- تصور شما از زندگی روی اسکله آهنی غول پیکر در وسط دریا چیست؟ اینکه زندگی و کارتان روی سکوهای آهنین خلاصه شود که چاشنی آن نه آبی دریا؛ بلکه از جنس سختی آهن و طلای سیاه باشد.شاید زندگی در دنیای وسط آب را با صدای دریا و آبی بی انتهای آن عجین ببینید؛ اما آهنگ ناتمام تاسیسات، موتورخانه و امواج مغناطیسی و سروصداها و سختی کار که حاصل جمع آن تولید برای اقتصاد کشور است، زیبایی دریا را برایتان کمرنگ خواهد کرد. به قول شاعر، اینجا آبی دریا و شوق تماشا قدغن است و بسیاری از زیبایی‌ها برایتان رنگ خواهد باخت. صحبت از زندگی روی یک سکوی نفتی است که اقتصاد کشور به آن وابسته است؛ اما مردانی هم این نوع زندگی را انتخاب کرده‌اند؛ برخی شاید از روی علاقه یا به خاطر تخصص و برخی هم برای اقتصاد زندگی یکی از آنان می‌گوید: «قسمت ما با دریا نوشته شده است.»

نتیجه تصویری برای سکوی نفتی رشادت

مقصد، سکوی نفتی رشادت است که راه آسانی برای رسیدن به آن طی نمی‌کنیم. نقطه شروع برای حرکت، استقرار در هلی‌برد است که شرایط آب و هوایی، امکان سفر با هلیکوپتر را نمی‌دهد، از این رو با کشتی که نام CHARLIE2 بر آن حک شده، راهی سکو می‌شویم. خارج از کشتی و در اتاق انتظار، مسافران سکوهای مختلف به چشم می‌آیند که از روی ساک‌های دستی‌شان می‌شود مقصدشان را فهمید، اسامی متنوعی چون سلمان، بلال، رشادت و....اختلاف مسیر با پرواز۵۰ دقیقه و با کشتی ۴ ساعت است.

سوار شناور که می‌شویم، جذابیت کشتی سواری تنها در همان دقایق اولیه است و سروصدا و بالا و پایین‌های مکرر و صدای موتور شناور، حتی خواب آسانی را هم برایتان به همراه ندارد و اگر خوش شانس نباشید، ممکن است در طول این مسیر دریا  زده هم شوید. از این رو تمام ثانیه‌ها انتظار برای رسیدن است تا اینکه بعد از ساعت‌ها مشعلی روشن از دور دیده می‌شود و این یعنی نوید رسیدن به مقصد. تصویر یک اسکله آهنی با چهار پایه که از آب بیرون زده، خودنمایی می‌کند. نزدیک‌تر که می‌شویم، شکل واضح‌تری از آنچه یک سکوی نفتی است و نفت از آن استخراج می‌شود، پیش رویمان قرار می‌گیرد. سکو در ارتفاع زیادی قرار دارد، از این رو بعد از هماهنگی با شناور کنار سکو با سوار شدن روی بسکت از طریق یک جرثقیل به بالا و روی سکو منتقل می‌شویم.

جزیره‌ای آهنی روی آب

حالا درست نقطه‌ای در چاله خلیج فارس، ۱۰۸ کیلومتری جنوب غربی جزیره لاوان هستیم. روی سکویی که نام امروزی آن «رشادت» است و آن را R4 می‌خوانند؛ مخففی از سکو که به صورت بزرگ روی این اسکله آهنی حک شده است. پیش‌ترها هم نام رستم را روی خود داشته؛ همان ایامی که ایتالیایی‌ها آن را کشف کردند تا زمان بهره‌برداری از آن به سال ۱۳۴۷ برسد.

در یک سکوی نفتی چه خبر است؟

از بسکتی که ظرفیت ۴ نفره دارد، پیاده می‌شویم و در همان بدو ورود، رعایت نکات ایمنی از سوی رئیس اچ‌اس‌ای سکو تذکر داده می‌شود. به کلاه ایمنی تجهیز می‌شویم و از بخش‌های مختلف آن بازدید می‌کنیم. سکوی نفتی قوانین خاص خود را دارد و رفتن به هر بخش آن مجاز نیست. باید گفت با جزیره‌ای آهنین و کاملا مردانه و  دور از دنیای عادی مواجه هستیم که در محاصره کامل آب قرار دارد و بوی نفت و گاز و صدای مکرر روندی که چرخه نفت از آن در جریان است؛ رد زیبای آب را کمرنگ می‌کند. سکویی که در آن افرادی با لباس‌های غالب نارنجی و گاه آبی و قرمز به چشم می‌آیند. اکبر عظیمی، معاون ۴۴ ساله سکوی نفتی رشادت می‌گوید که در هر شیفت کاری نزدیک به ۴۰ نفر مشغول فعالیت هستند. ۱۸ تا ۲۰ نفر رسمی و باقی پیمانکاری. در یک سکوی نفتی همه چیز در کار خلاصه می‌شود. او توضیح می‌دهد که با یک گروه، کار از ۶ صبح شروع می‌شود و تا ۶ عصر ادامه دارد و از ۶ غروب تا ۶ صبح هم گروه دیگری مشغول فعالیت می‌شوند. دراین میان، تنها زمان ناهار و نماز فعالیت کمتر است. برای صرف ناهار با آنها در رستوران سکو هم سفره می‌شویم.
نتیجه تصویری برای سکوی نفتی رشادت

ترکیب سنی ساکنان سکو جوان است و معاون سکو، میانگین سنی آنان را ۲۵ سال اعلام می‌کند و می‌گوید: مسن‌ترین فرد بالای ۵۵ سال دارد که چند سال دیگر با بازنشستگی از این صنعت خداحافظی می‌کند. او ادامه می‌دهد که جوانان همه از صفر و استخدامی مشغول به کار شدند. رشته‌های مختلف کامپیوتر، برق، ابزار دقیق ونفت.۸۰ درصد فوق لیسانس هستند. سایر سکوها درخواست انتقال نیروهای ما را دارند.نفت آنلاین

در این سکو می‌توان ایرانی کوچک را در دل خلیج فارس یافت که از استان‌های مختلف کشور در آن دیده می‌شوند. از گلستان، تهران، خوزستان، تبریز و... و از هر طایفه و قشری. یکی از آنان می‌گوید  اولین بار است که خبرنگار به اینجا می‌آید. خوشحالیم که سختی کارمان دیده می‌شود.

کارکنان اینجا حتی در شب هم باید آنکال باشند. این یعنی اهمیت و حساسیت تولید نفت. اگر موضوعی با تولید مرتبط باشد، همه غیر شیفتی‌ها هم بیدارباش هستند.

با چرخی روی این جزیره آهنین، علاوه بر بخش‌های فنی و کاری مرتبط با تولید همچون اتاق کنترل، تعمیرات، جوشکاری، برق، چاه‌های نفت و استخراج آن و ... نمازخانه، باشگاه ورزشی، خانه پرندگان و گلخانه هم مقابل چشمان ما نمایان می‌شود که ساخت آن حکایت از تلطیف فضای خشک و سخت  سکو دارد. آن‌سوتر هم رستورانی دیده می‌شود که در کنار آن فوتبال دستی قرار دارد. راهرویی هم در بخش داخلی سکو  است که کارکنان را به اتاق‌های خواب و استراحت روانه می‌کند.

مقصد اول؛ اتاق کنترل

قلب هر سکویی، اتاق کنترل آن است. از این رو در اولویت بازدید قرار می‌گیرد. احمدرضا علیزاده با سابقه ۳۴ سال فعالیت، مسئول اتاق کنترل سکو می‌گوید: کار ما کنترل تولید و ارسال نفت به لاوان است. درباره روند کار توضیح می‌دهد که تولید با سه مانیتور چک می‌شود؛ سیستم تولید، بهره‌برداری و ایمنی سکو. تولید، چاه‌ها، دستگاه‌ها و مخازن جداکننده نفت و سیستم ایمنی مانیتور می‌شوند.

مقصد بعدی، طبقات پایین‌تر سکوست. نقطه‌ای که از لابه‌لای آهن‌ها، دریا زیر پایمان است و خط لوله‌ای که نفت از طریق آن پمپ شده و به جزیره لاوان می‌رود. حسین انصاری، اپراتور بهره‌برداری اهل پارسیان و از قدیمی‌های نفت که سابقه فعالیت ۳۴ ساله در سکوهای مختلف نفتی را در کارنامه دارد، عملیات انتقال نفت به جزیره را توضیح می‌دهد و می‌گوید که کل تجهیزات زیر نظر اپراتور است و کنترل چاه‌ها و مانیتور را باید هر دو ساعت چک کنیم. با دست چاه‌ها را نشان می‌دهد و  می‌گوید: بعد از تفکیک، نفت از طریق خط لوله ۱۸ اینچی، پمپ و به لاوان ارسال می‌شود. گفت‌وگو با او درباره زندگی و کار روی سکو ادامه می‌یابد.

دوری از خانواده

کار روی سکو به شکل اقماری است؛ ۱۴ روز کار و ۱۴ روز هم استراحت، به اصطلاح خودشان رست. تعداد روزهای کاری که باید آن را ضرب در تعداد روزهای سال کرد تا دوری آنها از خانواده عیان‌تر شود. ساکنان اینجا هر دو هفته یک بار از دنیایی که همه در آن زندگی می‌کنیم، دور هستند.

انصاری که بالای ۵۰ سال سن دارد و آفتاب جنوب در پوستش ردی از خود بجا گذاشته، می‌گوید: من بچه اقماری هستم؛ اقماری‌ها در خانواده مشکلات زیادی دارند. پدرم هم اینجا بود، وقتی سرکار آمدم، تازه فهمیدم چه خبر است. با آنکه برایم صرفه اقتصادی ندارد، اما چاره‌ای نیست.  از علیزاده، مسئول اتاق کنترل می‌پرسم بزرگترین چالش کار روی سکو چیست؟ می‌گوید: دسترسی نداشتن به خانواده. این حرف مشترک بیشتر سکو نشینان است. ادامه می‌دهد که اینجا کار از صفر تا۱۰۰ پر از استرس است. ۲ فرزند دارم. هنوز بعد از این همه سال، با آنکه به کارم عادت کرده‌اند؛ اما آن را نپذیرفته‌اند. گاهی می‌گویند کاش یک هفته دیرتر می‌رفتی. پسرم نمی‌پرسد کجا کار  می‌کنی؟ چون اصلا کارم را دوست ندارد. یک بار فقط گفت کارت رادوست ندارم. وقتی از او می‌پرسم چه شد کار روی سکو را انتخاب کردی، می‌گوید: آن را دوست داشتم. کار سکو را هر کسی نمی‌تواند ادامه دهد. باید علاقه داشته باشد. شرایط خیلی خاص و مشکل است.

ارتباط با خانواده روی سکو اگر در سال‌های دورتر تنها از طریق تلفن بود، حالا به مدد دنیای الکترونیک بهتر شده و از طریق اینترنت هم با خانواده در تماس هستند. یکی از آنان می‌گوید که وضعیت اینترنت و تلفن نسبت به قبل بهتر شده که البته حجم خاصی در حد ارتباط با خانواده است و می‌گویند از نظر ارتباطی با خانواده مشکلی ندارند.

یکی از آنها که ۱۸ سال سابقه فعالیت روی سکو را دارد، می‌گوید: بیشترین مشکل ما دوری از خانواده است. اگر اتفاقی رخ دهد، محدودیت رفت و آمد داریم. مشکلات اقماری بیشتر از آن چیزی است که فکر می‌کنید.

عظیمی، معاون سکو می‌گوید: خانم‌های ما هم مرد خانه هستند و هم خانم خانه. هر ۱۴ روز هم که به خانه می‌رویم، بیشتر مهمان هستیم تا اینکه بتوانیم باری از دوش خانه برداریم.

نکته دیگری که اشاره می‌کند، این است که دوری از خانواده در روابط آنها تاثیرگذار است و توضیح می‌دهد: این تاثیر منفی در فرزندان‌شان بیشتر نمایان است. می‌گوید: دوست دارند مثل همه پدرها کنارشان باشیم. دو دختر ۱۳ و هفت ساله دارم. هر زمان می‌خواهم بیایم، با گریه از من جدا می‌شوند. اصرار می‌کنند که یک شب دیگر پیش‌شان بمانم. خیلی از نبودم رنج می‌کشند. از لحاظ درسی هم افت می‌کنند، با معلم‌شان که صحبت می‌کنم، می‌گوید ما متوجه می‌شویم شما چه زمانی تهران هستید و چه ایامی در محل کار؛ چون روی درس فرزندانتان تاثیر دارد.

می پرسم آیا انتخاب این کار ارزش این اثرات منفی و دوری از خانواده را دارد، که می‌گوید: چه بگویم؟ از لحاظ مالی ارزش ندارد.

یکی دیگر هم به این سوال من این پاسخ را می‌دهد: ازابتدا به این کار علاقه داشتم. از نظر دوری از خانواده ارزشش را ندارد. یک هفته بمانید روی سکو، متوجه می‌شوید که همه خالصانه کار می‌کنند. برای تدوام تولید گاه ۴۸ ساعت بدون استراحت کار می‌کنند.

مسلم محمدی، کارشناس ارشد برق کنترل است و اهل کرمانشاه. می‌گوید:وقتی بچه دار شدم، همسرم گفت دیگر نرو، من هم موافق بودم؛ اما شرایط مالی ایجاب نکرد. اولویت اول و آخر کار است.

این جمله هم از بیشتر آنان شنیده می‌شود که بزرگ شدن فرزندت را نمی‌بینی. راه رفتن، دندان درآوردن، مدرسه رفتن و...

دیگری می‌گوید: اینکه فرزندت شب زنگ بزند و اسم شما را صدا بزند، بگوید چرا نیستی، همین خیلی سخت است. گاهی اشک آدم را در می‌آورد.

امیر مویدی راد، کارشناس مکانیک، سه سال است روی سکو کار می‌کند و زمانی که با او صحبت می‌کنم، نگران دختر مریض احوالش است و می‌گوید: دوست داشتم اکنون در کنار او باشم.یکی هم می‌گوید: اوایل کار شور و علاقه خاصی داشتم. ما به این محیط عادت می‌کنیم؛ برای خانواده‌ها سخت‌تر است، هیچ جور با این مساله کنار نمی‌آیند. دو سه روز مانده به برگشتنم، به پسرم می‌گویم تو مرد خانه‌ای و من باید بروم. با آنکه ۵ ساله است، درک می‌کند؛ اما نمی‌تواند با این شرایط کنار بیاید. احساس خلا می‌کند. برایشان قابل هضم نیست.

دوری از خانواده آنها را با خاطرات تلخی همراه ساخته، از این رو روایت‌های تلخ روی سکو فراوان شنیده می‌شود. مثل این نقل قول: «پدرم که فوت کرد، می‌خواستم کامل قید کار را بزنم و دیگرنیایم؛ اما باز برگشتم. اگر علاقه نباشد، کار روی سکو سخت می‌شود.»

یا این روایت که یکی از همکاران همسرش حامله بود، رفت سر دکل، اطلاع دادند که خانمش حالش بد شده و نتوانستند بچه‌اش را نگه دارند و از بین رفت.

یا انصاری که از سخت‌ترین شب در دوران کاری‌اش روایت می‌کند: «آن شب هوا بد و دریا خراب بود؛ مثل امروز که شما اینجا هستید. سه روز در اتاق ناراحتی می‌کشیدم تا از کیش یک هلیکوپتر دادند  وقتی بعد از سه روز رفتم، پدرم را دفن کرده بود. عروسی برادرم هم نتوانستم بروم؛ نفر جایگزین نبود.

مجموعه مواردی که به گفته برخی کارکنان، ضرورت وجود روانشناس به شکل ثابت را روی سکو الزامی می‌کند.

۱۴ روز دور از خانواده اینجا هستیم و دست ما از همه جا کوتاه است. اگر عزیزان ما فوت کنند، وسیله‌ای نیست که برویم. ما پیمانکار‌ها هیچ مرخصی نداریم. شعبده باز سکو هستیم. »

ازدواج و طلاق

مشکلات ساکنان روی سکو تنها به این موارد ختم نمی‌شود. یکی روایت می‌کند که دوری از خانواده در مواردی منجربه طلاق شده. دوری و سختی کار به قدری است که بسیاری از آنان این جمله را زیاد شنیده‌اند که یا کار را تغییر بده یا طلاق.

یکی از آنها می‌گوید: «خیلی از بچه‌های مجرد به خاطر نوع کارشان برای ازدواج مشکل دارند؛ چون این شرایط را نمی‌پذیرند، ازدواج می‌کنند که همسرشان در کنارشان باشد. بیش از ۲۰ جا خواستگاری رفته‌اند؛ ولی برای ازدواج ناکام مانده‌اند.» ادامه می‌دهد که بچه‌های «آر فور» بچه‌های کم توقعی هستند.

علیرضا کهنسال می‌گوید: «تعداد «نه» شنیدن‌ها و خواستگاری رفتن‌هایم از دستم خارج شده که البته این به خاطر نوع شغل من است.» با این حال می‌گوید: «بالاخره کسانی هستند که این دوری را بپذیرند. »

مشکلات رفت و آمد

افزون بر این، از میان حرف‌های مردان نفتی روی سکو می‌شود فهمید که فصل مشترک دیگر مشکلات آنها، مساله رفت و آمد است. علیزاده از قدیمی‌های فعال روی سکوی نفتی، وقتی صحبت از مشکلات کار می‌شود، می‌گوید: «اولین مساله، رفت و آمد از لاوان به سکو است که گاه در هوای بد و موج‌های زیاد دریا زمان رسیدن به اینجا، خیلی زمان‌بر می‌شود. می‌گوید هلیکوپتر که کمترمورد استفاده قرار می‌گیرد. او ادامه می‌دهد که شکل رفت و آمد گاهی باعث می‌شود فرد به هواپیمای برگشت به منزل نرسد.»

یکی دیگر از آنها می‌گوید: «اگر اتفاق مهمی رخ دهد، امکان حضور سریع وجود ندارد و به طور کلی در این زمینه محدودیت وجود دارد.» عظیمی که اهل شمال ایران است، می‌گوید: «با دو پرواز از شمال به اینجا می‌رسم. گاهی پرواز کنسل می‌شود یا کشتی نمی‌آید.» دیگری می‌گوید: «بارها اتفاق افتاده که بچه‌ها در دریای مواج ۱۰ تا ۱۲ ساعت روی کشتی بوده‌اند. »

محمد محمدی، کارمند ارشد امور مسافر درباره رفت و آمدها توضیح می‌دهد: «ایمنی پرواز از هر چیزی برای ما مهم‌تر است. برای کاهش ریسک تا اطیمنان از امنیت پرواز اقدامی انجام نمی‌شود. اگر شرایط مناسب باشد، ترجیح کارکنان، سفر با کشتی است تا هلیکوپتر. کشتی هم ایمن‌تر است. شناور را ترجیح می‌دهند.» توضیح می‌دهد: «حتی اگر بیماری همسر، فرزند و دیگر اقوام درجه یک هم مطرح باشد، باید اینجا بمانیم.»

از خطرات کار روی سکو چه می‌دانیم؟

کار روی یک سکوی نفتی، خطرات خاص خود را دارد؛ این را وقتی پای حرف‌های کارکنان می‌نشینیم، متوجه می‌شویم، محمدی‌پور از کارکنان سکوی رشادت می‌گوید: «تا وقتی کسی در این محیط کار نکند، متوجه سختی‌های آن نمی‌شود.»

وقتی از علیرضا کهنسال، مسئول اچ‌اس‌ای سکو می‌پرسم که چرا کار روی آب را انتخاب کرده است، می‌گوید: هدف من کشتی بود. سر از یک کشتی ثابت درآوردم. سختی زیاد است، به خاطر شوق و ذوق کار و خدمت به نفت خطرات را پذیرفتیم و با جان و دل کار را پیش می‌بریم که استخراج نفت است.

دیگری می‌گوید: «از لحاظ کاری، خطراتی که در محیط کاری داریم، بسیار زیاد است. ریسک احتمال نشتی ممکن است به قیمت جان باشد. بچه‌های روی سکو روزمره در معرض این خطر هستند. کسی که در خانه و شهر خود نشسته، ممکن است ۳۰ سال هم خدمت کند؛ اما تا اینجا نیاید، متوجه سختی کار نمی‌شود. شما باید بیایید چند روز اینجا بمانید تا سختی را متوجه شوید.»

یکی از آنان هم وقتی صحبت از سختی کار می‌شود، می‌گوید، قصد دارد قید این کار را بزند و درخواست انتقال داده و در بخش‌های مختلف در حال مصاحبه بوده و دنبال بهبود شرایط کار و زندگی است.

دیگری نیز با این توضیح که یکی از همکاران ما از روی داربست افتاد و کمرش شکست و هنوز در خانه است، می‌گوید: «ممکن است حادثه سانچی برای هر کدام از ما اتفاق بیفتد؛ هر چند امیدواریم تکرار نشود.»

ساعت کار، گرما، طولانی بودن زمان کارو رفت و آمد در فصول مختلف از دیگر مواردی است که به آن اشاره می‌شود.

جنس کار روی سکو و سختی‌های آن باعث شده تا نیروهای پیمانکاری شاغل روی سکو درد دل‌های بیشتری داشته باشند. حرفشان از اختلاف حقوق با نیروهای رسمی، آن هم در شرایطی که کار یکسان و مشابهی را انجام می‌دهند. می‌گویند چرا در یک محیط باتحصیلات و کار و تخصص یکسان باید این همه اختلاف باشد. حرف‌هادی علیپور، اپراتور بهره‌برداری سکوی رشادت هم مشابه سایر همکاران پیمانکار اوست که می‌گوید: « بیشترین دغدغه، تبعیض و بی عدالتی میان رسمی‌ها و پیمانکارهاست که ۲ میلیون و ۸۰۰ حقوق می‌گیرند. در بحث مزایا و پاداش هم اولویت با رسمی‌هاست. پیمانکارها دیده نمی‌شوند.» یکی دیگر هم با اعلام تفاوت وضعیت پیمانکارها و رسمی‌ها توضیح می‌دهد: «سقف اضافه کاری ما ۳۰ ساعت است و آنها ۸۰ ساعت و از سویی رقم اضافه کار نیروی پیمانکار و رسمی اختلاف زیادی با هم دارد.»

امین اسدی از نیروهای جوان سکوی رشادت که در بخش تعمیرات مکانیک مشغول است، اشاره می‌کند: کار در دریا فراتر از خشکی است. استرس زیاد و رفت و آمد با هلیکوپتر است. حقوقی که می‌گیرند، ناچیز است. او می‌گوید: از وزیر نفت می‌خواهیم نگاه جدیدی به بهتر شدن شرایط اقماری، بخصوص سکوهای اقماری داشته باشند.

آن دیگری هم اشاره می‌کند: با کار روی سکو واقعا از لحاظ روحی و جسمی خسته می‌شویم. فشار کار زیاد است. کار ما را آسان نبینید. دوست داریم یک امیدی به ما بدهند. ۲۰ سال است که روی سکو کار می‌کنیم و هنوز پیمانکار هستیم.

یکی دیگر از آنان هم نگاه متفاوت‌تری دارد و می‌گوید: «وقتی از سکو دور می‌شوم، حس دلتنگی به آن پیدا می‌کنم. از شلوغی و هرج و مرج شهر گریزانم. بعد روانی هم می‌تواند باشد. در اروپا اگر کسی ۵ سال در سکو فعالیت داشته باشد، حق رای، شهادت و دادگاه را از دست می‌دهد، شاید به این دلیل که سال‌ها در انزوا زندگی کرده است.»

همکار او هم از مسئولان می‌خواهد، بیایند از نزدیک سختی کار و تلاش آنها را ببینند و بعد درباره مسائل شغلی ما تصمیم بگیرند.

یکی از مهندسان هم با توضیح این مشکلات می‌گوید: «از ۴۵ نفر هم دوره من ۳۲ نفر خارج از ایران مشغول کار شده و خیلی هم راضی هستند.»

به عقب بر می‌گردید؟

در طول سفر با حمدانی مطلق، هم صحبت می‌شوم که دیگر عطای کار را به لقایش بخشیده و بازنشسته می‌شود. درباره انتخاب کار روی سکو که سوال می‌کنم، می‌گوید: «انتخابی نبوده، قسمت ما با دریا نوشته شده. سال ۶۱ اطلاعیه استخدام داده بودند که به صورت قراردادی مشغول به کار شدم.»

درباره سختی کار که سوال می‌کنم، توضیح می‌دهد: هر کاری سختی خود را دارد، دوران دفاع مقدس روی سکو بودیم و در زمان جنگ هم از خانواده اطلاع نداشتیم. سکوی رشادت بارها بمباران شد و در آن ایام من در استراحت بودم. همکارانم روی سکو شهید شدند و حتی جسدشان هم به زادگاه‌شان نرسید. با بازسازی سکوی رشادت دوباره آن را راه‌اندازی کردیم. می‌گوید: «سکو خانه دوم ماست؛ نیمی از عمرمان را روی سکو گذرانده‌ایم.»

از او می‌پرسم، اگر به دوران جوانی بازگردد، باز هم این شغل را انتخاب می‌کند که پاسخ منفی می‌دهد و می‌گوید: «شغل اقماری را انتخاب نمی‌کنم؛ برای خانواده، هم سخت است و هم طاقت فرسا.»

این سوال را از دیگر ساکنان سکوی رشادت هم می‌پرسم که برخی پاسخ‌ها مثبت و بیشتر هم انتخاب شغل دیگری است. یکی از قدیمی‌های سکو می‌گوید: «این صنعت را انتخاب می‌کنم اما این کار را نه!» دلیل آن را که می‌پرسم، توضیح می‌دهد: «اصلا قدر کار ما را نمی‌دانند.»

از مطالبه‌اش سوال می‌کنم، به این جمله اکتفا می‌کند: «بارها گفته شده و تکرار آن هم فایده‌ای ندارد، خودشان می‌دانند؛ نیازی به گفتن نیست.»

یکی از آنها می‌گوید: «اگر به گذشته برگردم، باز همین شغل را انتخاب می‌کنم. علاقه خاصی به دریا، نفتکش و کشتی دارم، خانواده ما نفتی هستند.»

آن دیگری می‌گوید: برای یک پروژه آمدم، ابتدا فکر نمی‌کردم بمانم؛ پیش خودم می‌گفتم اولین و آخرین بار است؛ اما چون شرایط کاری مناسبی فراهم نشد، به ناچار ماندم و مترصد کار جدید هستم. به وزیر نفت هم نامه نوشتم و مشکلات را گفتم.» نفت آنلاین

درس روی سکو بودن

سفر به سکوی رشادت رو به پایان است. با آنکه اولین سفرم به یک سکوی نفتی نیست؛ اما با شنیدن حرف‌های مردان نفتی و مشاهده نوع کارشان، باید گفت هر سکوی نفتی داستان خاص خود را دارد.   وقتی  از آنها می‌پرسم که از کار روی سکو چه درسی گرفتید؛ حرف بیشترشان مشابه است که می‌گویند: درس صبر و بردباری.

جرثقیل ما را برای بازگشت با بسکت به کشتی منتقل می‌کند. مردان نفتی برای خداحافظی ما را بدرقه می‌کنند. صدایی بلند شنیده می‌شود: «دوباره به اینجا بیایید». این جمله در گوشم پرصداست که قسمت ما با دریا نوشته شده و به این فکر می‌کنم که زندگی روی آب و نفت، دنیای ناشناخته‌ای است که تنها از دور زیباست؛ اما در شکل واقعی آن...
 


کد مطلب: 10365

آدرس مطلب :
https://www.naftonline.ir/news/10365/تصور-زندگی-روی-اسکله-آهنی-غول-پیکر-سکوی-نفتی-وسط-دریا-چیست

نفت آنلاین
  https://www.naftonline.ir